فروردین۹۹وتولد۱۱ سالگی کارن و ورودش به ۱۲ سالگی

ساخت وبلاگ

دریای عزیزم امسال سال ۹۹ آخرین سال از قرن ۱۳۰۰ ت و احساس دوگانه‌ای دارم هم خوشحالم از اینکه همه چیز در زندگی برای ما رو به روال است اما کل مردم کره زمین با این بیماری کوبید ۱۹ دست و پنجه نرم می کنند هیچ چیزی تا زمان نامعلوم مشخص نیست و ما هم چندان مطمئن می توانیم پیش برویم ترم این پست را برای سال نو می‌گذارم سال نو مبارک بهارت مبارک ما سعی می کنیم در این روزها گاهی اوقات به دامن طبیعت پناه ببریم هر چند دوری از خانواده و فامیل برای ما دشوار است به خصوص در روز ۲۸ فروردین که سعی خودم رو کردم برات جشن زیبایی بگیرم و از طریق واتس اپ با مادر بزرگ ها و پدربزرگت و خاله ها و دایی و عمه عاطی حرف زدیم. واقعا نشد تمام مراتب یک تولد رو به جا بیاریم. بادکنک ۱۱ ترکید و قبل از اینکه من بتونم عکس های دلخواهم رو بگیرم. همه چیز کن فیکون شد. نتونستیم برقصیم. اما خب بدم نبود حرف زدیم. و بعدش کیک خوردیم. اما همه چی قاطی پاطی تر از تولد دریا شد. تو تولد دریا خودمون بودیم و تماسی نداشتیم و خب همه دوست داشتن توی تولد تو باشن. 

مدرسه مجازی شده و این مساله برای من و تو بسیار سخت شده. بیشتر از همیشه وقت من رو می گیره و تو هم اصولا دوست نداری بهت بگن درس بخون. 

 

مکالمه امروز ما من میگم: کارن یادت باشه درس هات رو پیگیری بکنی کارن می‌گه مامان میشه از این حرفها نزنیم! من میگم کارن جان تو تا ۱۸ سالگی باید به حرف من گوش بدی بعد از اون هر گوهی دلت میخواد بخور باباهه میگه ببینیم تا ۱۸ سالگی چه گوهی میشی بعد خودت هر گوهی دلت خواست بخور کارن می‌گه میشه الان به من بگین که تو این روزا چه گوهی باید بخورم.

ما و کارن ...
ما را در سایت ما و کارن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mavamochola بازدید : 120 تاريخ : چهارشنبه 10 ارديبهشت 1399 ساعت: 2:06