بهمن 94

یعنی تو بهمن اونقدر سرم شلوغ بود که نتونستم یه پست بذارم. 

دیگه اونقدر به خودم قول دادم یه وقتی بذارم و اینجا رو بروز کنم که بالاخره امروز موفق شدم.

چون تولد من 5 بهمنه، و از طرفی امتحانای دانشگاه هم آخر دی تموم شد، بهمن ماه شلوغی داشتم. پر از مهمونی و گردش و کوه و مسافرت.

چند روزی لاهیجان و بعدم که کوه، هفت چشمه در کرج و دوستانی که برای تولدم دوست داشتن بیان خونه ی ما.

کارن یه کتاب سیاره ها و منظومه ی شمسی داره که چسبونده به دیوار و یه سری برچسب ماواره و فضانورد و ستاره و سفینه، خلاصه هر کی میاد خونه ی ما، کارن با اصرار می برتش توی اتاقش تا براش درس اختر شناسی بده. عاشق فضا و منظومه ی شمسیه و ویژگی های هر کدوم از سیارات رو به خوبی می دونه.

کلاس درسش تا یک هفته هر روز برای من برگزار می شد. و برای مامان بزرگ و بابا بزرگ و خاله و دایی و عمو و عمه و ...

از دیگر کارهایی که کارن خیلی ذوق داره با هم انجام بدیم، پختن پیتزاست. با هم می پزیم و دیگه می دونه فر رو باید چطوری تنظیم کنیم و وقتی می خواد از فر در بیاره دستکش های پارچه ای من رو می پوشه و سفره و سس و سالاد رو از قلم نمی ندازه.

کارن مهمونی دادن رو خیلی دوست داره و اغلب با هم راجع به عید و تولدش سال بعد برنامه ریزی می کنیم.

جک هم خوب تعریف می کنه و جک هایی هم خودش می سازه.

ما و کارن ...