ما و کارن

ساخت وبلاگ
هوا بس ناجوانمردانه آلوده بود و بابا حمید پیشنهاد داد بریم لاهیجان خودش هم آخر هفته کار و بار داشت. اینه که همراه بابا بزرگ رفتیم شمال. من و کارن روی صندلی عقب ماشین به توافق رسیدیم و می تونستیم هر دو مون دراز بکشیم. تو تالاب بوجاق به کارن خیلی خوش گذشت البته خیلی هم خسته شد و از بابایی کلی کولی گرف ما و کارن ...
ما را در سایت ما و کارن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mavamochola بازدید : 141 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 22:11

کارن این روزها علاقه ی خاصی به کارت بازی پیدا کرده اغلب اوقات من و حمید مشغول کارت بازی با کارن هستیم و او دوست داره که برای جایزه کارتهای جدید براش بخریم. وقتی اولین بار یه دسته کارت براش خریدیم، توی سوپر مارکت بود که حتی بستنی ش رو فراموش کرد و قول داد تا یک هفته با موبایل بازی نکنه. و اجراشم کرد. ما و کارن ...
ما را در سایت ما و کارن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mavamochola بازدید : 90 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 22:11

عادت کرده بهش بگه : داداشی. حالا بریم سونوی بعدی ببینیم که بالاخره مسافر کوچولوی ما پسره یا دختر. بعضی وقتا نگرانی داره که من به بچه ی جدید بیشتر توجه کنم اما بر می گرده به من میگه: مامان اگه تو به داداشی بیشتر از من توجه کنی، من اصلا ناراحت نمی شم و به حرفهای من که دایم بهش می گم من به یه اندازه هر ما و کارن ...
ما را در سایت ما و کارن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mavamochola بازدید : 105 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 22:11

بچه که بودم  خیلی حال و هوای کریسمسی اواخر آدر و اوایلدی رو دوست داشتم. البته که زمان بچگی های من اصلا به این مقولات اهمیتی داده نمی شد و بسیار شدید جلوی هر گونه تبلیغ در مورد مسیحیت گرفته می شد. اما حس می کنم تلوزیون با اون کارتونهای زیبای والت دیسنی که الان برای بچه های امروز خیلی غریب و دست نیافت ما و کارن ...
ما را در سایت ما و کارن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mavamochola بازدید : 104 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 22:11

کارن میگه: مامان از این هفته بهم حقوق هفتگی بده. کیف پولش رو هم جدی تر از همیشه تحت نظر داره . بعد از یه هفته پول تو جیبی که 2000 تومن در هفته ست، کارن میگه:مامان باید به من اضافه کاری بدی.قرار بر این میشه که کارن تو کارای خونه به من کمک کنه تا من هم بهش اضافه کار بدم. دو روزه که کارن از ما خواسته خ ما و کارن ...
ما را در سایت ما و کارن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mavamochola بازدید : 96 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 22:11

بابا بزرگ قول داده دو روز در هفته بیاد و با کارن خوش خطی و زبان کار کنه. دو هفته ای هست که این قرار رو گذاشتیم. این وسط قراره منم سو استفاده کنم و ازش بخوام که به گلدونا هم آّ بده. هر چند خیلی سریع و ساک ساکی میاد و میره اما برای همه ی ما خوبه حضورش. کارن تو اتاقش نشسته بود و کتابی در دست داشت. کتاب ما و کارن ...
ما را در سایت ما و کارن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mavamochola بازدید : 119 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 22:11

این روزها کارن به بهانه های مختلف دوست داره مدرسه نره و از زیر مشق نوشتن در میره. بعد میگه مامان من خودم مطالعه می کنم. واقعا هم اینکار رو می کنه. کتاب نجوم و فضا که خیلی سنگین و اساسیه کادوی تولدش از طرف خاله فاطمه ست. خیلی دوستش داره و علی رغم وزن سنگینش میاره و می خونه و دایم از من سوال می کنه. گ ما و کارن ...
ما را در سایت ما و کارن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mavamochola بازدید : 139 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 22:11

نوروز امسال کارن یه انتظار خاصی داشت. نمی تونست صبر داشته باشه تا خواهرش رو ببینه. هر روز به من می گفت: خواهرم کی به دنیا میاد؟ دریا در 19 فروردین 1396 به دنیا اومد و ما شدیم یه خانواده ی چهار نفره. لحظه ای رو که کارن با بابا بزرگ برای دیدن دریا اومد، فراموش نمی کنم. خیلی حس قشنگی داشت و خیلی به مام ما و کارن ...
ما را در سایت ما و کارن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mavamochola بازدید : 81 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 22:11

کارن یک روز در نیمه های اردیبهشت 96 طی یکی دو روز تمرین، تونست به خوبی دوچرخه سواری کنه. و من نفس راحتی کشیدم. تقریبا اولین بار بود که تونست با کمک حمید و با کمترین تنش، یکی از بزرگترین مهارتهای زندگیش رو یاد بگیره .  روزی که دوچرخه سواری رو یاد گرفت من و حمید و دریا رفتیم تا کارن بیست دور دور یه می ما و کارن ...
ما را در سایت ما و کارن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mavamochola بازدید : 81 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 22:11

یک ماه اردیبهشت و البته یک هفته ی آخر فم تا به خوبی بتونه این مدت رو بگذرونه و امتحاناش رو بده. کمک می کردروردین امسال برای من یه کابوس به تمام معنا بود. باید دریای نو رسیده رو با تمام آیتم های موجود مدیریت می کردم، و البته به کارن که بسیار در درس خوندن اصطکاک داره،  سحر خیلی کمکم کرد. بابا هم قبل ا ما و کارن ...
ما را در سایت ما و کارن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mavamochola بازدید : 98 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 22:11